سلام



لطفا فقط افراد با شعور وارد شوند !








۱۳۹۳ شهریور ۴, سه‌شنبه

داونلود مستند اوردوز، بحران مالی پیش رو 2010


تماشای آنلاین مستند اوردوز، بحران مالی پیش رو با زیرنویس فارسی 



فیلم مستند اوردوز، بحران مالی پیش رو  
در علم پزشکی اصطلاحی وجود دارد به نامِ اوردوز، به معنی استفاده بیش از حدِ متعارف و مورد نیاز از یک دارو، الکل یا ماده مخدر، که می تواند عوارض خطرناکی نظیر مسمومیت شدید، هذیان و پریشان گویی، کابوس، حالت احتناق و در صورت عدم رسیدگی فوری و اورژانسی، سنگ کوب و مرگ به دنبال داشته باشد.
در دنیایی که زندگی می کنیم، به کرات می شنویم: فلان بنده خدا که آنهم طبق معمول، واژه پر طمطراق به اصطلاح اشرف مخلوقات را یدک می کشیده، بنابر هر دلیلی یا بدون هیچ دلیلی، در یک عملیات غرور آفرین، مقادیر زیادی از مواد سمی، بدترکیب و ناهمگون با ساختارهای منظم داخل کالبد خویش را از طریق یکی از مجاری بویایی، چشایی و یا رگها، وارد بدن نموده و در نتیجه، جنگ بزرگی بین مواد دخول داده شده و نیروهای دفاعی یا همان گلبولهای سفید در گرفته و از آنجا که شدت و حدت این تجویز نامجاز از کوفت و زهر، بالا بوده، طرف نتوانسته مقاومت نموده و بعد از کسری از ثانیه، به پریشان گویی، بلاهت افکار و جهالت مطلق، دیدن کابوسهای وحشتناک و شنیدن انکر الاصوات افتاده و از آنجا که مراجع اورژانسی کشور نیز به دلیل عدم وجود بیمه و پول خوابیده در شماره حساب قربانی، از ترمیم امورات ایشان به وجه احسن خودداری نموده اند، لذا غضنفر در اثر زیاده روی و اوردوز به لقاء الله پیوسته و از امت همیشه در صحنه درخواست می شود، فردا رأس موعد مقرر برای حمل و انتقال کالبد بی جان ایشان، به حسینیه مقابل بانک مرکزی مراجعه نموده تا معظم له را به گورستان متروک و یحتمل رایگان شهرداری انتقال دهند. خب، این مورد از اوردوز، طبعا نمی تواند تأثیرات بسیار وسیع اجتماعی بر محیط و ساختارهای داخل جامعه بر جای گذارد زیرا موضوع در مورد مرگ پیش وقت یا نابهنگام یک انسان عادی و احتمالا معتاد بوده که خانواده مرحوم نیز بعد از گذشت مدت زمانی کم و بیش، مرگ ایشان را باور نموده و سعی می کنند با نشخوار خاطرات برجای مانده از متوفی، موجبات تسلی خاطر خویش را فراهم نموده و به زندگی خویش، البته بدون او، ادامه دهند. اما در بعضی از دیگر موارد، شخص اوردوز شده یا کرده، در واقع یکی از مراجع علمی، سیاسی یا فرهنگی یکی از ممالک جهان بوده و تبعات خوب و بد مسئله، موجب تسری یکسری ناملایمات و بی نظمی ها در امورات داخلی بلاد مذکور می شود، لذا در صورت حدوث این قبیل اتفاقات، می توان گفت که مراسم مفصل تری برای انتقال جسد بی جان فرد اوردوزیک شده، صورت گرفته و بدون شک روزنامه ها و جراید یومیه، اندر محاسن متوفی، به مرثیه سرایی و رباعی خوانی افتاده و سعی می کنند از آب گل آلود برای خودشان لقمه نانی جهت ارتزاق فراهم نمایند، در توضیح این مورد می توان بطور مثال به تیتر اخبار و خبرهای داغی که این روزها از بر و بچه های هالیوود و اوردوزهای مکرر آنها شنیده می شود، اشاره نمود. پدیده ای تقریبا اپیدمیک شده که علاقمندان به این بازیگران بزرگ و اکثر قهرمان را در خاموشی سرد و سختی فرو غلتانده و در حالیکه انگشت حسرت بر لبان پژمرده شان می مالند، به این سؤال می رساند که چرا این قهرمان محبوب دنیای هنر هفتم، به این حالت فجیع گرفتار شده و ما را از خود، بی نصیب نمود؟ مگر ایشان همه امکانات زندگی و بهرمند شدن از سطوح بالای رفاه و مدرنیته را در اوج سیستمی که نوید آزادی، عدالت، رفاه و بقیه شعارهای پر زرق و برق را می دهد، نداشته که اینچنین دست به مصرف بیش از حد و خارج از آستانه تحمل ارگانهای بدن نازنیش زده و خود را در گرداب مرگ و عدم گرفتار ساخته است ؟ و قس علیهذا ...
خب، حال این سؤال پیش می آید که آیا این پدیده افراطی فقط شامل حال انسان ها و امورات بهداشتی شده یا مسایل و پدیده های دیگری را هم، در بر می گیرد؟ اوردوز، یک پدیده جهانی بوده و علاوه بر افراد، هر از چند گاهی گریبان سیستم ها، دولت ها و حتی ملت ها را نیز گرفته و رعشه بر اندامشان می اندازد.
علایم و نشانه های اوردوز
بیکاری های وسیع و میلیونی که نشان از استفاده ناصحیح و ناعادلانه از نیروی کار جهان دارند، جنگهای مکرر با توجیهات ضد اخلاقی که دلیلی بر افزایش نفرت و بن بست راهکارهای انسانی و عادلانه در حل معظلات و مشکلات موجود می باشند، فساد جهان گستر و همه جانبهِ اخلاقی که سعی دارد تا با استفاده از غرایزی همچون سکس و کاربرد مواد مخدر و الکل، بشریت را همچنان در اسارت ماتریکس حاکم نگه داشته و از بیداری انسان ها از خواب زمستانی جلوگیری نموده تا پازلهای دومینوی حاکمان بهم نریزند، از خود بیگانگی انسانها از همدیگر و کاری که می کنند، وضعیتی که نتیجه آن، ایزوله کردن انسان بمنظور درهم شکستن اراده و میل درونی اش به آزادی می باشد، استثمار نیروی کار که هدف از آن، دفرمه کردن انسانِ کارگر به موجودی برده و فلاکت بار بوده تا هر روز و طبق قواعد و قوانین یا همان مرزها و محدودیت های سیستم، سرِ کار رفته و بعد از تخلیه انرژی، بخانه بر گشته و با ارتزاق، موجبات استثمار فردای خویش را فراهم نماید، فردیت و اگوئیسم منحصر بفردی که تا به امروز سابقه نداشته و سعی دارد تا در نبود تشویق و همکاری و محبت در بین انسانها، بهترین وضعیت را برای ادامه مسیر نفرت و ناهنجارگونه عقلانیت حاکم فراهم نماید، هرهریسم اعتقادی و اپورتونیسم زنگار گرفته و مهلک که انسان را عاری از اعتقاد و ایمان به خوبی نموده و سعی دارد او را سرگردان و بعنوان موجودی بی اراده، در اختیار مأموران و کارگزاران دولت ها بگذارند، افزایش بدهکاری و خلع مالکیت از مردم که آخرین گام در راه تبدیلِ بشریت به بردگان بی اراده و تشکیل حکومت برده داری جهانی می باشد، چاپ بدون پشتوانه پول یا همان کاغذ باطله های موسوم به اسکناس توسط کشورهای پیشرفته صنعتی و پشتیبانی از آن توسط ابزاریهای سیاسی، تا بتوانند بیشترین میزان ارزش اضافه جهان را مکیده و به داخل مرزهای ملی یا همان پناهگاه سرمایه داری بومی انتقال دهند، فحشا، مواد مخدر، الکل و بیشمارعلایم دیگر که توسط پروپاگاندا و تبلیغات ترویجیِ مدیای انحصاری، سعی در توجیه و عادی نشان دادن آنها شده و بردگان مدرن و مسخ شدگان ماتریکس حاکم را بر آن می دارد که همه ناهنجارهای پیرامون خود را طبیعی و ذاتی این دوره از زمان و پیشرفت بدانند.
دلایل اوردوز
بنظر مستند، بحران مالی پیش رو، نتیجه استفاده ناصحیح، غیر انسانی و پرفشار از عناصر اربعه دوران مدرن که دارای رابطه ای ساختاری و ارگانیک با همدیگر بوده، می باشد، عناصری مانند، اقتصاد، انرژی، محیط زیست و فشار جمعیت که در مستند، تنها بخش صنایع مالی بعنوان یکی از زیر مجموعه های اقتصاد، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
اقتصاد یا بقول عمو مارکس : زیربنای جامعه، یکی از بغرنج ترین مباحثی بوده که در طول تاریخ مدرن، ذهن و افکار بیشمار از مردم، اندیشمندان و پژوهشکده های مختلف را بنابر اهداف و نیات گوناگون، بخود مشغول داشته است، ولی در مجموع به عرصه های مربوط به تولید، توزیع، مصرف و عرضه پول در یک جغرافیای مشخص یا در سطح بین المللی اطلاق گشته و مطمئنا در دوران کنونی، منظور از اقتصاد نیز، همان اقتصاد کاپیتالیستی و مبتنی بر تئوریهای مرحوم آدام اسمیت بوده که این روزها بخاطر دلایلی که از حوصله این بحث خارج می باشد، ظاهرا کفگیر آن به تهِ دیگ ورشکستگی، فروپاشی و بحران های مکرر گیر نموده و تا می رود، شکاف طبقاتی در بین مردمان داخل جوامع مختلف و همچنین فاصله بین کشورهای غنی با فقیر را بیشتر کرده و در واقع، اکثرا کشورهای موسوم به جی – 8 بوده که بیشترین سود را بوسیله ترانزیت ارزش اضافه از دیگر کشورهای جهان، به درون مناطق جغرافی و اقتصاد بومی خویش و صدور معکوس ارزشهای کاذب به آنها، برده و می برند. بهرحال، مستند پیش رو تنها در مورد جنبه های مالیِ اقتصاد و بحران هایی که ناشی از وجود بیشمار حباب های رنگارنگ می باشند، توضیح داده و می گوید: حبابِ موسوم به دات کام ( حباب دات کام، یک حباب اقتصادی در خلال سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۹۹۵میلادی بود که طی آن بازارهای بورس سهام کشورهای صنعتی دنیا شاهد رشد سریع ارزش مالی شان بودند که از رشد بخش اینترنت و شاخه‌های مرتبط با آن ناشی می شد. از مشخصه‌های این دوره که به فروپاشی اقتصادی انجامید، گروه جدیدی از شرکتهای اینترنت پایه بودند که به طور کلی به آنها شرکت های دات کام گفته می شد. این شرکت ها طی یک شعبده بازی کاری کرده بودند که اگر یک پیشوند «-e» به ابتدای نام خود و یا یک پسوند «com.» به انتهای نام خود می افزودند، بهای سهام آنها در بازار افزایش می یافت ) که در فاصله بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۹۹۵، بوجود آمده و بعدا ترکید، نقطه آغاز پروسه ساخت و تولید حباب های مختلف بوده که بکمک آنها، کلاهبرداران بین المللی و لاتاریست های وال استریت، در برهه مشخصی از زمان، مقادیر زیادی از اموال منقوق و غیر منقولِ مردمان داخل کشور و همچنین دیگر کشورها و ملت های جهان را بالا کشیده و در واقع فقرا را فقیر تر و سرمایه دارها را پولدارتر می کنند. بهرحال، حباب دات کام در سال دو هزار به پایان رسیده و بعدا برای اجتناب از ورود به دوران رکود حاصل از فروپاشی آن، توطئه گران بین المللی بیلدربرگ – رویچیلد ها و اتاق های فکر وابسته، به فراست لاپوشانی خسارات ببار آمده افتاده و حباب دیگری را ( حباب نرخ بهره پایین و بحران مسکن ) از آستین بیرون کشیدند.
طراحی حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی، سناریوی کثیفی بود برای تحریک احساسات ناسیونالیستی و آماده ساختن افکار عمومی یانکی ها برای استارت شبیخون های ویرانگر به افغانستان و عراق و همزمان، درست کردن این حباب کثیف در داخل کشور. ماجرا از این قرار بود که فدرال رزرو یا بانک مرکزی عموسام بهمراه کله گنده های سیاست، اقتصاد، دولت و کنگره، با رویهم گذاشتن دلارهای بدون پشتوانه و پولهای باد آورده ناشی از ترکیدن حباب دات کام، دو کمپانی فانی می و فردی مک را تأسیس نموده تا به اصطلاح، وامهای ارزان قیمت و با نرخ بهره پایین در اختیار مردم قرار داده و آنها را تشویق به خرید مسکن نموده تا به این صورت، به رؤیای آمریکایی خود که همان صاحب خانه شدن می باشد، جامه عمل بپوشانند. این دو کمپانی، نه دولتی بوده و نه خصوصی، بلکه دارای ساختار دوگانه بودند، یعنی همزمان توسط دولت ضمانت شده، دارای مالکیت خصوصی بوده و شاخص اعتبار اوراق قرضه آنها نیز از سوی بزرگترین مراکز رتبه دهی و اعتبار سنجی آمریکا، به نشان سه گانه یا خیلی با کیفیت و خوب، مزین شده بود، کاری که بعدا کاشف بعمل آمد که بکمک همدستی با مراکز تعیین رتبه انجام شده و در واقع، مستحق رتبه های سه گانه نبوده اند. اما وام های مسکن بدون پشتوانه فانی می و فردی مک، بدلیل ارزان بودن، بسرعت مورد استقبال قرار گرفته و خیلی ها از آن برای خرید مسکن و یا حتی تعمیرات خانه قدیمی خود و مسافرت رفتن و غیره استفاده نمودند. در مرحله دوم از پرداختِ این وام های پر خطر و ریسک دار، بازهم شرایط واگذاری را بیشتر تسهیل نموده و حتی پیش شرط هایی همچون داشتن پولِ پیش پرداخت خرید مسکن و درآمد بالا را نیز حذف نموده و تقریبا به هر کسی که تقاضا می کرد، وام می دادند. ناگهان ورق برگشت، وقتی که نرخ بهره بانکی مجددا به میزان سالهای بین 2006 – 2000 برگشت داده شده و مؤسسات تعیین اعتبار نیز، درجات سه گانه را از وامهای مسکن ارزان قیمت پس گرفتند. سپس سرمایه گذارها، از خرید اوراق بهادار وام مسکن حمایتی خودداری نموده و همزمان، اعطای وام به نیازمندان را نیز متوقف نمودند. در نتیجه، بانکهای سرمایه گذار همچون برادران لمان و استرنز، دیگر وامی برای باقی ماندن در بازار دریافت نکرده و فانی می و فردی مک، با شرایط خطرناکی روبرو شدند. در پایان این شعبده بازی در سال 2008 میلادی، ناگهان بانک برادران لمان و بزرگترین شرکت بیمه جهان بنام ای آی جی، اعلان ورشکستگی نموده و ظاهرا این مسئله باعث شد که دیگر کمپانی ها و بانک ها، جرأت وام دادن به یکدیگر یا به مردم را نکنند، در نتیجه این وضعیت، بهای مسکن که تا قبل از این حوادث، مرتبا در حال صعود و افزایش اعلام می شد، بشدت سقوط نموده و میزان نرخ بهره بانکی نیز افزایش شدیدی یافت، مردم دیگر قادر نبودند تا وام هایی را که گرفته بودند، باز پرداخت نمایند و دست آخر، ممتلکات آنها از جمله ماشین و مسکن مصادره شده و در حقیقت، اکثرشان خلع مالکیت شده و روانه بیکاری و بی خانمانی گردیدند. لازم بذکر است که هر دو حباب، توسط شارلاتانهای وال استریت و سرکردگان پشت پرده دولت یانکی و بطور کاملا آگاهانه طراحی و اجرا شده اند.
اما در این دوره که حباب های دات کام و املاک و مستغلات ترکیده اند، از آنجا که سرمایه داری هنوزهم بنابر دلایل عدیده ای، در قدرت سیاسی باقی مانده و بشریت نتوانسته آلترناتیوی برای آن مطرح یا حداقل عملی نماید، بازهم همان باندهای جنایتکار و پرسوناژهای سابق تلاش می کنند تا عواقب و خسارات حباب های گذشته را جبران یا ترمیم نمایند. چگونه ؟ وقتی که حباب های مالی جهان ترکیدند، راه حل بزعم سرکردگان و علمای سیستم، کاهش نرخ بهره بانکی و تزریق هزاران میلیون دلارِ بدون پشتوانه، تحت عنوان بسته های محرک اقتصادی و مشوق های مالی به پیکره فرتوت و بیمار بانکداری کاپیتالیستی تشخیص داده شد، گزینه ای که خود منجر به تولید مشکلات بزرگتری شده و عوارض آن تا همین لحظه هم بر زندگی بشریت سنگینی می کنند، لذا همانطور که مستند اشاره دارد، بحران بعدی به مراتب وخیم تر و حادتر از بحرانهای تاکنون می باشد زیرا دولت بعنوان رأس هرم قدرتِ سیستم حاکم، بدون سوخت برای تغذیه اقتصادِ در حال نزع مانده و شاید در بعضی مقاطع بتوانند، بانک ها را سرپا نگه دارد ولی اگر بحران یا فروپاشی ها، وسیع تر گشته و طی آنها، یک ملت دچار ورشکستگی گردد، آنوقت چه کسی می تواند دولت ها را نجات دهد ؟ ضمن اینکه تاکنون و اگر از فروپاشی اقتصادی آرژانتین بگذریم، حداقل دو کشور بهمراه مردمانشان، ایسلند و یونان، در نتیجه این حباب سازی ها، کلا فرو ریخته و کشورهایی همچون، استعمار پیر، بلژیک و اسپانیا نیز در نوبت فروپاشی قرار دارند.
مراکز بحران و اوردوز
تا اینجا، علاوه برمعرفی یکسری از علایم اوردوز سیستم، مواد مورد استفاده نیز که حتما بصورت افراطی بکار رفته اند، بر شمردیم، لذا در ادامه باید سراغ اماکنی برویم که تمامی ساز و کارهای بحران زا و خطرناک در داخل آنها صورت می گیرد. بانکها، کارتل ها، دولت ها، شرکت های بیمه و کمپانی های رنگارنگ که اکثرا در سطح بین المللی و فرا ملیتی در حالِ بظاهر فعالیت و در واقع مشغول استفاده بی رویه از مواد بر شمرده در بالا می باشند. داستان این مراکز را در مستند ابر شرکت ها که چندی پیش ترجمه آن را به علاقمندان ارایه نمودم، می توان دید و شنید، لذا محض اجتناب از دوباره کاری، توصیه می کنم که این مستند با ارزش را تماشا نموده و با بیشمار ترفند و دسیسه های این نهادها بهتر آشنا شوید.
نتایج اوردوز
بهرحال بنابر دلایلی که از فهم این مقال و حدود و صغور معلومات عالیه و غیر آکادمیک بنده خارج می باشند، مدتهاست که سر از دوران جهانگیری یا آنطور که فرنگی ها می گویند، گلوبالیزاسیون درآورده و دنیای محقر سابقمان که با دود و کبوتر نامه بر، باهم در ارتباط بودیم را به یک دهکده جهانی بهمراه پیشرفته ترین امکانان ترانزیتی – ارتباطی تبدیل نموده و در واقع بسیار بیشتر از سابق، اعمال و رفتار و کردارمان، بر دیگران و در آنسوی اقیانوس ها تأثیرات مثبت یا منفی می گذارد. لذا دیگر آن دوران بسر رسیده که گفته شود: بما مربوط نیست و بگذارید هر غلطی که دلشان می خواهد بکنند، بلکه برعکس در وضعیتی قرار گرفته ایم که من باب مثال، اگر عموسام و فدرال رزرو، همچنان بی محابا مشغول چاپ کردن کاغذ باطله های بدون پشتوانه موسوم به دلار باشند، بزودی شاهد بالا آوردن سیستم بسان یک آتشفشانِ در حال فوران و پرتاب مواد سوزان و ماگمای داخلی آن بر سر و روی بشریت شده و مطمئنا در اثر این اوردوز، پر و بال همگی، خواهد سوخت، لذا کابوس اوردوزِ جهانی، همین الان بالای سرمان در حال گردش بوده و تنها عده ای محدود با چشمانی بصیر و احساسی مبسوط می توانند آن ققنوس خانمان برانداز را بر گُرده کل بشریت ببینند. دلایل این مسئله هم  کاملا واضح بوده و اگر حتی نیم نگاهی به اوضاع جاری بیاندازیم، مطمئنا متوجه خواهیم شد که یک جای کار گیر داشته و ماشینِ اقتصاد کاپیتالیستی با روبنای دمکراسی و حقوق بشر کذایی، دیگر نمی تواند مانند سابق، ادامه مسیر داده و هر از چند گاهی بشریت را در گرداب مشکلات عدیده از جمله بحران ها، فرو می برد.
نتیجه گیری کلی از دیدگاههای پایانی مستند، این مسئله می باشد که نهادهای اقتصادی – سیاسیِ سیستم حاکم بر مقدرات جهان امروز، بازهم و کاملا آگاهانه در حال ساخت یکسری حباب و اینبار در کل جهان می باشند. حباب هایی که روی هم رفته، تشکیل یک شاه حباب جهانی را داده و مطمئنا آنهم در آینده اوردوز نموده و مشکلات ببار آورده شده، دامان کل بشریت را خواهند گرفت. این بلاها یا بقول کتاب انجیل: چهار سوار آخر الزمان، جنگ، قحطی، طاعون و مرگ بوده که معادل امروزی آنها: فروپاشی کامل اقتصاد، جنگ و خشونت سازمان یافته، فقر مطلق اکثریت ساکنین کره زمین و تسریع فروپاشی زیست محیطی خواهند بود.
     

هیچ نظری موجود نیست: