قسمت دوم فیلم کارلوس با به تصویر کشیدن عملیات دستگیری وزرای نفت اوپک در شهر وین شروع شده و کارگردان در بیرحم نشان دادن گروه عملیات ، بخصوص در مورد شخصیت کینه توز و انتقامجوی ! نادا ( از کمونیستهای آلمان ) سنگ تمام گذاشته است ، همچنانکه در قسمت اول فیلم هم دیدیم نادا را از زبان کارلوس ! یک شخص دزد معرفی نموده که سالها بخاطر سرقت در زندان بوده و الان برای گرفتن انتقام و نه بخاطر اصول و اعتقاداتش ، به گروه کارلوس پیوسته و میخواهد تلافی سالهای زندان را در کشتن کورکورانه انسانها در آورد و لذا اول یک پلیس مخفی حاضر در محل را علیرغم دستگیر شدنش به هلاکت میرساند ( کشتن اسرا) و بعدا" بدون هیچ دلیلی با نماینده دولت لیبی درگیر شده و او را هم میکشد . درادامه هم یکی دیگر از مأمورهای مخفی توسط کارلوس کشته میشود و این امر آمادگی رزمی و توان اعتقادی بالای چریکهای شرکت کننده در عملیات را میرساند که اجازه هر گونه تحرکی را از نیروهای امنیتی دولت اطریش گرفته اند و هیچ ربطی به اشک تمساح ریختن های جناب کارگردان و بقیه مخلصین رژیمهای کاپیتالیستی برای حقوق بشر و غیرهم ندارد .
در ادامه فیلم نوبت میرسد به تحقیر و دسته بندی کشورهای مختلف که در چند صد سال گذشته به یک جز لاینفک از سیاستهای رژیمهای حاکم بر غرب متمدن ! تبدیل شده تا بدینوسیله علاوه بر بی عرضه ! نشان دادن بقیه ملتها و تمدنها ، عقدهای نارسیستی حاکم بر تفکر راسیونالیسته غربی را تسکین دهند ولی در فیلم و به مصداق کافر همه را از کیش خود پندارد ، سعی شده که از زبان گروه کارلوس این طرز رفتار و منش به ما حقنه شود ، مانند کانال الجزیره که از زبان خودی به ما میگوید که تروریستیم و سر میبریم و دنیا را به آشوب کشانده ایم ، لذا کشورها را طبق قواعد ناظر بر افکار خودشان ولی توسط گروه چریکی کارلوس ! به دوست ، دشمن و بیطرف تقسیم میکنند ، این در حالیست که هدف اصلی عملیات جلب توجه بیشتر افکار عمومی جهان به مسئله اشغال فلسطین توسط صهیونیستها بود و نه آنطور که سناریوی فیلم ادعا میکند ، تقسیم کشورها و اخذ پول از گروگانها ، بهرحال در جریان تقسیمات خیالی کشورها ، دوربین روی نکات بسیار جالبی زوم میکند ، از بزدل و بی ریخت نشان دادن وزرای کشورهای عربی که مجبور میشوند آنها را از زیر میزها و پشت کاناپه ها بیرون آورده و به صف کنند تا قیافه نئاندرتال گونه جمشید آموزگارساواکی ، بعنوان نماینده تمدن وطلای سیاه ایران در اوپک که در اوج حقارت خاندان پهلوی و طبق عادت همیشگی شان پیشنهاد رشوه و تملق میدهد و دست آخر گیر دادن به گوشت خوک و مسئله نخوردن آن توسط شرقیها ! در پایان این قسمت هجوم تروریستهای واحد ضد تروریست ! دولت اطریش و شکست مفتضحانه اشان به تصویر کشیده شده و بعد از اینکه متوجه میشوند که نمیتوانند کاری از پیش ببرند ، یک زن را بعنوان خبرنگار راهی سالن کنفرانس کرده تا به مطالبات گروه کارلوس گوش فرا دهند ، نکته جالب توجه در این بخش الصاق عمدی اتیکت عربی و محلی بودن به گروه چریکها و خودداری از به میان آوردن خواست و مطالبات چپ و رادیکال آنها میباشد ، لذا علیرغم وجود رزمندگان و مبارزین کشورهای گوناگون در عملیات ، عمدا" مسئله را به فلسطین و به اصطلاح تروریسم عربی علیه صهیونیستها محدود میکنند ، کاری که در چسباندن اسم "جناح نظامی انقلابی عرب" به گروه عملیات خود را کاملا نشان میدهد ، لازم به ذکر است که در آن دوره سازمانها و گروههای ، فراکسیون ارتش سرخ و هسته های انقلابی در آلمان ، ارتش سرخ ژاپن ، بریگاردهای سرخ ایتالیا ، گروه عمل مستقیم در فرانسه ، ارتش جمهوری خواه ایرلند ، سازمان ایتا در منطقه باسک اسپانیا ، سازمان هفدهم نوامبر در یونان ، جبهه خلق برای آزادی فلسطین ، ارتش آزادیبخش خلق و پرچم سرخ در ترکیه و دهها گروه کوچک و بزرگ دیگر ، علاوه بر ارتباط سیستماتیک با هم ، درگیر جنگ مسلحانه علیه سیستمهای پلیسی غربی و خلع ید از بورژوازیهای حاکم بر آن جوامع بودند ، اما با توجه به اهمیت جنگ تحمیلی امپریالیسم آمریکا علیه ویتنام و اشغال سرزمین فلسطین از طرف کابالیستهای صهیونیست ، محکوم کردن عاملان جنگ ویتنام و دفاع از مردم فلسطین برای تمامی سازمانها و جریانات چپ و کمونیست به درست ، به بخشی لاینفک از سیاستهایشان تبدیل شده بود بخصوص در مورد قضیه یا آرمان فلسطین ، هیچگونه تشتت افکار و ذهنیتهای سازش پذیری وجود نداشت ، هر چند بعدها با فروپاشی دیوار برلین ، ظاهرا دیوار درونی اعتقادات و اصول افراد بی شماری نیز فرو ریخت و غول بی شاخ و دم پراگماتیسم تحت لوای توجیه شدن وسیله برای رسیدن به هدف که همانا پول و قدرت میباشد ، خرمن اخلاق و شرفشان را به کام آتش فرو برد ، آتشی که خیل وسیعی از چپ ها و کمونیستهای گوناگون را هم دامنگیر شرارهای خویش نموده وهمین مسئله باعث شده تا ملت فلسطین که از حق زادگاهشان دفاع میکنند ، روزبه روز تنهاتر و مأیوس تر بشوند .
در مورد عملیات وین باید گفت : طبق اسناد تاریخی ، معمر قذافی ، رهبر لیبی در کمک کردن به کارلوس و یارانش برای به گروگان گرفتن سران اوپک کمک نموده و قرار بود وزرای نفت دستگیر شده به لیبی برده شده و در آنجا ، بعد از قرائت بیانیه در دفاع از فلسطین و محکومیت صهیونیستها و رهبران سازشکار عربی آزاد گردند اما کشته شدن یکی از اعضای بلند پایه دولت لیبی در جریان اشغال محل کنفرانس در وین ، باعث بروز مشکلات بین گروه کارلوس و دولت لیبی میگردد و در آخر بعد از تهدید به مرگ شدن از طرف کاربدستان الجزایر که دارای روابط تنگاتنگ با ایران و عربستان بودند ، آنها را مجبور به آزاد کردن گروگانها میکنند ، رژیم عراق هم در طراحی و اجرای عملیات هیچ نقشی نداشته است و طرح موضوع نیاز صدام به افزایش قیمت نفت و در نتیجه افزایش ذخایر ارزی عراق برای براه انداختن جنگ علیه ایران ، نتیجه غور و تفحص های ، اتاقهای فکر پشت پرده ساخت فیلم میباشد و از لحاظ تاریخی فاقد سندیت میباشند . متن زیر مصاحبه با حمید ظاهری ، سخنگوی سابق اوپک میباشد که در سایت اتاق بازرگانی و صنایع و معدن تهران درج شده است :
در دسامبر سال 1975، بعد از گران شدن نفت يک گروه تروريستي که شامل دو آلماني و سه فلسطيني بودند به رهبري کارلوس، تروريست معروف، به مقر اوپک حمله کردند و بعد از کشتن چند نفر از جمله نگهبانان اوپک و يک پليس اتريشي، وزرا و هياتهاي نمايندگي کشورهاي اوپک و کارمندان دبيرخانه را که حدود 70 نفر مي شدند، به گروگان گرفتند. متاسفانه بعدها به قرار مسموع معلوم شد اين حمله و گروگانگيري به مقر سازمان اوپک در وين به دستور يکي از رهبران تندرو عرب و عضو اوپک برنامه ريزي و اجرا شده بود و اين امر باعث خرسندي کشورهاي صنعتي و مخصوصا رژيم صهيونيستي شد. در اين رابطه وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستي (موشه دايان) گفت: «بگذار عربها همان دوايي را که خود تجويز ميکردند بخورند». به هر حال تروريستها بعد از 24 ساعت کارکنان دبيرخانه را که دبير کل و بنده نيز جزو آنها بوديم آزاد کردند و تمام وزراي نفت و هيات هاي همراهشان را با هواپيما، نخست به الجزاير، سپس به ليبي و بالاخره به الجزاير بردند و بالاخره با ميانجيگري آقاي بوتفليقه (رئيس جمهور کنوني الجزاير) که آن زمان وزير امورخارجه بود و وزير نفت الجزاير آقاي بلعيد عبد السلام، که در آزادي گروگان ها نقش مهمي ايفا کرد، بالاخره تروريست ها موافقت کردند جهت آزادي گروگان ها و مخصوصا آقايان آموزگار و يماني، با دريافت 25 ميليون دلار گروگان ها را آزاد کنند.
بعد از اتمام ماجراهای مربوط به وزرای نفت اوپک ، کارلوس و بقیه به کمپ آموزشی در یمن جنوبی برگشته و کارگردان سعی میکند که ودیع حداد را به عنوان شخصی فلسطینی که با سرویسهای جاسوسی مختلف عربی و بلوک شرق ارتباط دارد ، معرفی نموده که علاوه بر کارچاق کن دولتهای مختلف ، در مقام دیک چنی مؤسس بلاک واتر درآمده و گشتاپوهای تحت فرمانش را با تهدید یا تطمیع ، به کشتن صهیونیستهای بی گناه ! وادار میکند و عاقبت هم با انجی (عضو هسته های انقلابی آلمان) بخاطر نسل کشی یهودیان و پیروی از سیاستهای آدولف هیتلر ، درگیر شده و موجبات برگشتن او به آلمان و تسلیم شدنش را فراهم میکند ! هر چند نوشتن درباره دکتر ودیع حدا به عنوان یکی از مبارزترین فرزندان فلسطین بسیار مفصل تر از آن است که بتواند دراین مطلب کوتاه بحث شود ولی میتوان گفت که در بین سازمانهای مبارز فلسطینی که هیچ وقت دست از مبارزه بر نداشته اند ، باید به جبهه خلق برای آزادی فلسطین اشاره نمود که اولین سازمان با خط مشی سوسیالیسم علمی بوده و مارکسیسم ، لنینیسم را در جهان عرب ، بسط و ترویج دادند ، هم اکنون هم یکی از رهبرانشان ( احمد سعدات ) بعد از فروخته شدن توسط باند محمود عباس ، در سیاه چالهای رژیم صهیونیستی میباشد ، ودیع حداد بخش نظامی این سازمان را در یکی از حساسترین مقاطع مبارزاتی اش رهبری و هدایت نمود و بر خلاف سفسطه های کارگردان مزدور ، در اثر بیماری و نه مسمومیت ، در بیمارستان و در جمع نزدیکانش ، دیده از جهان فروبست .
فیلم در ادامه میرود روی تخریب بیشتر شخصیتها و علاوه بر نشان دادن نادا بعنوان یک فرد سابقه دار در سرقت که بیرحمانه آدم میکشد و انجی بعنوان یک ناراضی از سیاستهای سازمان و مدافع صهیونیستها ، به اصل مطلب یعنی کارلوس میپردازد که در داخل هواپیما مشغول مصرف مواد مخدر و در اردوگاه آموزشی یمن جنوبی در کار برنامه ریزی برای تجارتهای بیشتر و بلاخره معاشقه و مغازله با همسر دوستش میباشد تا نشان دهد که کمونیستها ، هیچ پرنسیپی برایشان مهم نیست و دارای یک زندگی بدون اخلاق و ارزش میباشند ! فیلم بعدا" به مطرح کردن مسئله ترور انور سادات میرسد ، مقام کا گ ب در بغداد با ودیع حداد و کارلوس ملاقات کرده و با زور پول ، طرح کشتن رییس جمهور مصر را برایشان تشریح میکند ، اینجا پرداختن به چند نکته الزامی میباشد ، علیرغم ادعای سناریست و کارگردان فیلم ، هواپیمای حامل گروگانها در عمل به بغداد نرفت و وزرای اوپک در الجزایر آزاد شدند ، پس صدام معدوم و حزب بعث اشتراکی منحله هیچ دخالتی در عملیات اشغال محل کنفرانس وزرای اوپک نداشته اند و نکته دوم اینکه انور سادات نه توسط مبارزین چپ فلسطینی بلکه توسط خالد اسلامبولی و دوستانش که عضو یک گروه اسلامی بودند به هلاکت رسید ، دیگر اینکه کارگردان مزدور در تلاش است که رزمندگان چپ و کمونیست آندوران را عوامل سرویسهای اطلاعاتی کشورهای مختلف معرفی نماید بخصوص زوم اصلی روی استاسی (سازمان اطلاعات آلمان شرقی سابق ) بوده تا بدینوسیله مقداری از عقده انتقام بر آورده نشده اشان را از این سازمان کاسته و مرهم ناچیزی برفکر علیل و بیمارشان بگذارند ، همه میدانند که بلوک غرب و سرویسهای اطلاعاتی – امنیتی اشان طعم تلخ شکست و تحقیر را حداقل صدها بار از دست استاسی و نیروهای حرفه ایش چشیده اند بطوری که بعد از گذشت دو دهه از فروپاشی بلوک شرق و دیوار برلین ، هنوز هم پرونده های طبقه بندی شده استاسی رمز شکنی شده و در برابر چشمان بهت زده اشان ، اسامی بیشتری از افراد مرتبط با استاسی علنی میشوند . قسمتهای آخر فیلم میرود روی روابط کارلوس با سوریه که باید ببینیم در قسمت سوم داستان ، کار به کجا میکشد .
داونلود فیلم کارلوس ، قسمت دوم
داونلود فایل زیرنویس جداگانه
farsisubtitle.com/downloads/index.php?act=view&id=26123
داونلود هر سه قسمت فیلم کارلوس از تورنت زیر
isohunt.com/torrent_details/190222965/Carlos+%282010%E2%80%93+%29?tab
داونلود هر سه قسمت فیلم کارلوس از تورنت زیر
isohunt.com/torrent_details/190222965/Carlos+%282010%E2%80%93+%29?tab
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر