سلام



لطفا فقط افراد با شعور وارد شوند !








۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

داونلود فیلم کارلوس قسمت سوم







                                       فیلم کارلوس ، بخش سوم و پایان
فیلم با نشان دادن پایگاه و یا در واقع خانه تیمی گروه کارلوس در پایتخت مجارستان ، بوداپست ، که ظاهرا با کمکهای دولت وقت سوریه فراهم شده بود کلید خورده و کارلوس هم طبق معمول ! با برقراری یک مغازله و معاشقه سکسی ! در تاریکخانه ساختمان ، پایگاه را افتتاح میکند . در این قسمت از فیلم کارگردان دو هدف را بطور ویژه دنبال میکند : اصرار روی نشان دادن وابستگی گروه کارلوس به سرویسهای اطلاعاتی بلوک شرق و طیفی از کشورهای عربی تا بدینوسیله مبارزات گروههای چپ و کمونیست آن دوران را از هر گونه ماهیت ایده ئولوژیکی و ضد سرمایه داری خالی نموده و مبارزان و انقلابیون را تنها عوامل و پیونهای دستگاههای جاسوسی مختلف معرفی نماید و نکته دوم هم تحقیر کشورها و سازمانهای امنیتی بلوک شرق با نشان دادن ساختمانهای درب و داغان ، شهرهای خاکستری رنگ ، پلیس مخفی های دراکولایی و زمخت کاریشان که در این بخش از فیلم شخصیت دو مأمور بلند پایه سازمان اطلاعات مجارستان دقیقا از روی خوشمزگی های ! دلقکانی همچون لورل و هاردلی کپی شده است تا جایی که حوصله  کارلوس را هم سر آورده و او را مجبور به درگیری و تیراندازی میکنند ، البته مدل ششلول بندی کارلوس هم در جریان دک کردن ! پلیس مخفی ها مزاحم مجارستانی از روی مدلهای بوفالو کشهایی همچون مرحوم جان وین و آلکاپون کپی برداری شده است .
در مرحله بعدی ، اریک بعنوان نماینده گروه ناسیونالیست اتا که در منطقه باسک اسپانیا فعالیت میکنند ، توسط علی که از مأموران بلند پایه سازمان اطلاعات سوریه میباشد به کارلوس معرفی شده تا اسلحه و مهمات لازم را تحویل گرفته و به مبارزات ناسیونالیستی شان که در نقطه مقابل مبارزات انترناسیونالیستی مورد ادعای کارلوس میباشد ! ادامه دهند و به زعم کارگردان یک پاون منفی دیگر و البته از منظر اعتقادی برای گروه کمونیستی گردان های انقلابی عرب ، فراهم نماید .
بهرحال بعد از کش و قوس های فراوان بین گروه کارلوس و سازمانهای امنیتی مجارستان ، که در واقع هر دو طرف خود را خراب  میکنند ، کار به اخراج گروه از مجارستان و دیگر کشورهای بلوک شرق میکشد و کارگردان این تصور را به بیننده القاء میکند که پدیده کارلوس تنها برای بلوک غرب غیر قابل تحمل نبوده بلکه هم مرامهای بلوک شرق هم از او و کارهایش متنفر شده و دست آخر اخراجش میکنند
ترور شخصیت : کارگردان باهوش خیلی زیرکانه سعی در تخریب شخصیت کمونیستها در کل و شخصیت کارلوس بطور اخص نموده و تحت بهانه های مختلف این جنگ کثیف را ادامه میدهد ، از مزدور و تاجر نشان دادن او و گروهش گرفته تا عدم پایبندی اش به پرنسیب های انسانی – اخلاقی در رابطه با زندگی خانوادگی و روابط دوستانه اش با انسانهای دیگر ، برای مثال در رومانی و هنگام یکی از بد مستی های متداولش در دیسکو ، با یک خانم رقاص بطور فجیعی ! رابطه سکسی برقرار نموده و چنانچه گرانیگاه ایده ئولوژیهای امروز غرب مدرن بر روی هموسکسوالیسم و ماتحت مردان قرار نگرفته بود ، به احتمال زیاد و در اثر پدیده تکامل ! مدلهای سکسی ارایه شده از طرف کارلوس ، در مراحل بعدی فیلم  میتوانستیم او را در هیبت یک همجنس باز حرفه ای با خالکوبی های متعدد روی سر و سینه و باسن هایش هم مشاهده نماییم  علاوه بر این قبیل مسایل ، کارلوس دست بزن هم داشته و همسرش را بعنوان یک فمینیست خرده بورژواء کتک کاری نموده و دوستانش را هم از پشت سر با شلیک گلوله به قتل میرساند ، هرزگی و میخوارگی و پوچگرایی حاکم شده بر دنیای امروز غرب را میتوان در شخصیت مشمئز کننده کارلوس و دوستانش دید و جالب اینجاست که راسیونالیسم غربی حداقل دهها سال بطور سیستماتیک و صرف کردن هزینه های نجومی سعی در مسخ و بی هویت کردن انسانها نموده و کار را به اینجایی رسانده که میبینیم ، ولی هنگامی که با کمونیسم و اصول و اعتقادات اصیل دیگر روبرو میشود  تاب و توان از کف داده و همین فرهنگ کثیف حقنه شده توسط خود را به عنوان نقطه ضعف و ضد ارزش حساب کرده و دشمنان را به آنها متهم میکند . برای مثال خالکوبی را به جایی رسانده اند که تقریبا همه خال خالی شده اند ولی بمحض دستگیری یا تحت بازجویی قرارگرفتن در پلیس اروپای امروز و علیرغم خال خالی بودن پلیسها هم ، اولین سوال در مورد وجود یا عدم وجود خالکوبی بر روی بدن متهم مطرح میشود و شخص خالکوبی کرده بیشتر از بقیه در مذان اتهام قرار میگیرد ! در مورد بقیه مسایل غیر اصیل دیگر هم مانند تن فروشی ، هموسکسوال و لیزبین ها ، معتادین و غیرهم علیرغم تبلیغات وسیع خود رژیمهای راسیونال غربی برای نهادینه کردنشان در بطن جوامع ، در عمل و بخصوص در پیشگاه افکار عمومی اردوگاه خیر و انسانهای انسانی ، علامت سوال همچنان پا برجا است .
مرحله بعدی فیلم با یک آنتراکت ظاهرا بی طرف ! بخاطر عید تولد کارلوس که با خرید ماشین بنز مخصوص سرمایه دارها به عنوان هدیه یا سورپرایز روز تولد به نمایش در آمده است و کارگردان زبل با به تصویر کشیدن رموز سرمایه داری میخواهد این تصور را به بیننده القاء نماید که در مخیله کارلوس مدافع طبقه کارگر ، ماشین بنز تولید غربی ارجحیت تامی بر ماشینهایی همچون لادا و غیره دارد و او هم بهر حال نتوانسته از تبلیغات سرمایه داری لیبرال در امان باشد نکته جالب دیگر اینکه تصمیمات مهمی همچون کشتن سفیر فرانسه در لبنان و ترور عاصم الجندی که ظاهرا خود را به حزب بعث اشتراکی منحله عراق فروخته است نیز در همان مراسم عید تولد و هنگام بدمستی کارلوس و یارانش اتخاذ میگردند ، تصمیماتی شدیدا سطحی که نتیجه یکی از بدمستی های رایج گروه بوده و خالی از هرگونه دخالت اصول و اعتقادات و ارزشهای اعلان شده از طرف گروه گردانهای انقلابی عرب ! البته تفسیر تلویزیون رسمی فرانسه هم از خبر به هلاکت رسیدن سفیرشان بسیار جالب و شنیدنی میباشد ، در اوج ناآرامی ها و جنگ داخلی لبنان ، سفیر دمکرات منش فرانسه تنها با راننده اش مشغول پرسه زدن در خیابانهای کشوری است که در اثر سیاستهای ناانسانی غرب به تلی از خاکستر تبدیل شده بود ، این در حالی است که منابع تاریخی ترور سفیر فرانسه در بیروت را یکی از پیچیده ترین عملیات های نظامی آن دوران دانسته که بخاطر دقت در طراحی و مهارت زیاد در اجرایش ، قدرت هر گونه عکس العمل را از گروه اسکورت سفیر گرفته و با موفقیت اجرا میشود ، هدف از ترور عاصم الجندی هم کشتن او نبوده بلکه  ناکار کردنش بود که او هم با موفقیت همراه شد ، داستان با نشان دادن بخشهایی از به هلاکت رساندن انور سادات خائن ادامه می یابد ، در اینجا هم کارگردان مفلوک علیرغم وجود تصاویر تاریخی مختلفی از صحنه های عملیات ، عامدانه قسمت کوتاه و ناواضحی را نشان میدهد تا با سانسور تصاویر مجریان عملیات ( گروه اسلامی خالد اسلامبولی و یارانش ) بر اصرار بی جهت فیلم مبنی بر دست داشت کارلوس و گروهش در ترور سادات نوکر جان تازه ای ببخشد ، خبر ترور هم اول از بنگاه دروغ پراکنی بی بی سی پخش میگردد و طبق معمول این فرض را تداعی میکند که بله بی بی سی جزو موثق ترین ها است ! صنعت و تکنولوژی که یکی از شاهکارهایش ماشین بنز میباشد برای آلمان ، اخبار و اطلاعات هم که از قدیم و ندیم مال انگلوساکسونها بوده ، تاریخ و ادبیات و آزادی هم برای فرانسه و ایتالیا ، تفکر و ایده ئولوژیها عصر پسا رنسانس برای رژیم صهیونیستی ، کند و کاو در آسمانها  مال عمو سام ، آزادیهای فردی هم برای اسکاندیناوی ، بقیه ملت ها و کشورهای بی عرضه ! دیگر هم باید تا ابد جور این محکومیت به تقسیمات خیالی را بکشند ، هیمنه ای که با هجمه ای بزرگ به حرمت و کرامت و تاریخ و ایده ئولوژیهای انسانهای غیر بلاد غرب ، در حال فرمانفرمایی بر دنیاست  .
در ادامه اریک از سازمان اتای منطقه باسک اسپانیا ، یک ماشین بمبگذاری شده را در اختیار ماگدالناکوپ و بریگته میگذارد تا آن را منفجر کنند ولی عملیات ناکام شده و هر دو دستگیر میشوند ، این مسئله کارلوس را وارد یک جنگ تمام عیار ناموسی ! با دولت فرانسه کرده و تقریبا تمامی کمونیستهای دنیا را البته به زعم کارگردان ، در دفاع از زن در بند کارلوس بسیج می نماید ، دفاتر روزنامه ها ، قطارها ، تر و خشک در میان آتش یک جنگ خانوادگی – ناموسی قرار میگیرند تا جاییکه که قصد جان ژاک شیراک در مقام شهردار وقت پاریس را هم کرده و در جریان بمبگذاری در قطار حامل او ، دهها نفر کشته شده و خود شهردار هم گوش راستش را برای همیشه از دست میدهد ، بله ، همان ژاک شیراکی که در آخرین روزهای حکومت نحسش بر کاخ الیزه و در یک چاپلوسی تمام عیار برای کابالیستهای صهیونیست ، ایده حمله مستقیم اتمی به قلب ایران ، تهران را مطرح نمود و با این گیتش ، که بسرعت هم لاپوشانی شد ، نفرت و کینه واقعی شیطان پرستهای اردوگاه شر را به نمایش در آورد ، سفسطه های کارگردان ادامه پیدا کرده تا جایی که منفجر کردن دفاتر روزنامه الوطن العربی را هم در راستای جنگ شخصی کارلوس قلمداد میکند و آن را مصادف با روز دادگاهی همسر دربندش قرار میدهد ، این بماند که سرویس اطلاعاتی استاسی را به طراحی انفجار متهم نموده و در راستای دروغ اول مجبور به ابراز دروغ بزرگتری همچون دست داشتن یوگسلاوی سابق در آماده کردن ماشین بمبگذاری هم میشوند در حالی که همه میدانند که در آن دوران ، یوگسلاوی جزو کشورهای عدم تعهد بوده و در جریان جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب به هیچ عنوان طرفدار طرفین متخاصم محسوب نمی شد ، اما بهرحال کارگردان مزدور باید تجزیه و کشتار بی شمار مردمان آن دیار توسط آدم کشان ناتو را توجیه نماید ، لذا آتش کینه سیری ناپذیر اربابانش را از ضربات کشنده ای که پارتیزانهای یوگسلاوی سابق در جریان جنگ دوم جهانی بر پیکره پوسیده نازیستهای اشغالگر وارد نمودند را توسط این قبیل اتهامات واهی اندکی سیراب میکند ، در پایان این بخش از فیلم شاهد آزادی زن کارلوس آنهم بخاطر رفتار خوبش ! در زندان و ترور رهبری اخوان المسلمین در آلمان میباشیم که ظاهرا بدستور حافظ اسد ، رییس جمهمور وقت سوریه و در راستای هراس ایشان از ظهور اسلام سیاسی بوده است ، بعد از آن فیلم میرود روی ترور بیشتر شخصیت کارلوس در جریان زندگی خانوادگی اش و همچنین جریان مخفی کردن اسلحه های ام – 16ی ناتو در سقف خانه اش ، البته مقایسه سلاحهای دست ساخت ناتو با اسلحه کلاشنیکوف که مظهر کمونیستها و چپ گرا ها بوده ، هم به یک جزء لایتجزا از سناریوهای هالیوودی و در کل فیلمهای ساخت غرب متمدن شده است تا جاییکه در کلیه فیلمهایشان این مقایسه را به نمایش در آورده و در فیلمهای این اواخر کلاشنیکوف را به جایی رسانیده اند که دیگر عمل شلیک و زدن به نشانه را کلا ازش گرفته و بیشتر به عنوان یک آب پاش در دست یکسری اراذل و اوباش ! محسوب میگردد ، کلاشنیکوفی که تا حال حداقل صدها هزار نفر از برادران گانگستر و بلک واتر و بقیه شرکای ناتوی شکست ناپذیر !  رو دستش روانه دیار عدم شده اند و طعم تلخ بزرگترین شکستها را در آمریکای لاتین ، آسیای جنوب شرقی ، خاورمیانه و بقیه نقاط دنیا ، به سرکرده های ناتو حقنه نموده است ، در ادامه فیلم یکبار دیگر شاهد جشن گرفتن فیلم و عواملش بخاطر فروپاشی دیوار برلین میباشیم .....

                                                       فرهنگ واژهای ناشناخته !
دیوار برلین

فروپاشی بلوک به اصطلاح سوسیالیستی و خراب کردن دیوار برلین نه تنها نشانه پایان تاریخ و پیروزی لیبرالیسم و بازار آزاد نیست ( نگاه کنید به سفسطه ها و تحریفهای برژینسکی در مقام تئوریسین نئو لیبرالیسم در کشورعموسام که پایان جنگ سرد را نشانه محق بودن لیبرالیسم غربی و ضد ارزشها و ضد اصول حاکم بر آن میدانست و لذا به بن بست رسیدن شیوه تولیدی مدل سرمایه داری دولتی و عدم توانایی اش در رقابت با مدل لیبرالی را که یک جبر تاریخی بوده به حساب مبارزات غرب متمدن برای حقوق بشر ! و نشانه حقانیت و ازلی بودن سیستم تولیدی مدل افسار گسیخته بازار آزاد ترجمه نموده و تحت عنوان نظم نوین جهانی آن را جشن گرفتند غافل از اینکه همان بلا در سال 2008 بر سر مدل تولیدی – استثماری خودشان هم می آید و تا جایی پیش میروند که سارکوزی ابله را مجبور به ارایه نمودن طرح بازگشت به مدل تولیدی تاریخا" منقرض شده سرمایه داری دولتی میکند ) بلکه بر عکس و بعد از گذشت دو دهه از فروپاشی بلوک شرق هنوز هم راسیونالیسم غربی نتوانسته است پدیده هایی همچون مردم ، افکار عمومی ، حس حقیقت جویی و رسیدن به تعالی انسانها ، ایمان به  دنیایی بهتر و لبریز ازعشق و عدالت و محبت و غیره را در نسل انسان از بین ببرد ، واقعیت این است که خوشبختانه هنوز هم بشریت بخصوص در کشورهای غیر اروپای- آمریکایی – ژاپنی ، دارای گروهها و اجتماعات انسانی به نام مردم می باشند که هویت خود را از شعور و عشق و اخلاق گرفته و در صورت نیاز حاضرند جان خود را هم فدای اصول انسانی و پرنسیبهای اخلاقیشان بکنند ( مردم و جنبش مقاومت عراق که مانند افغانیها ، ایرلندیها و ژاپنی های دوران جنگ دوم جهانی  خود را در قلب دشمن منفجر می کنند و تمام سفسطه های فکری – هویتی غرب را که مبتنی بر پراگماتیسم می باشد زیر سوال برده بطوری که پدیده انتحاریها را نتوانسته توضیح دهند و در کمال درمانده گی این پدیده حاصل شده از اوج عشق وشعور به زادگاه و ایده ئولوژیهای خود را تنها با شعار تو خالی تروریسم و فاندامانتالیسم اسلامی وصله پینه کرده اند ) و این بشارت بزرگی است به جانهای آزادی که بعد از ویران شدن دیوار برلین متاسفانه خودکشی کردند تا شاهد اوج ذلت و حقارتی نباشند که تسلط اردوگاه شر و شیطان در قالب دموکراسی و بازار آزاد ( نظم نوین جهانی ) به بار می آورد همچنان که متاسفانه امروزه در بخشهایی از جهان شاهد آنیم . زیرا دیوار برلین رمز دفاع از انسانیت و اصالت خانواده در مقابل سکس آزاد ، وجود مردم در برابر ایندوالیسم و از خود بیگانگی انسان ، حرمت و کرامت انسانی در برابر مسخ و بی هویتی انسان امروز ، اصول و ارزشهای اصیل و انسانی – اخلاقی در برابر ضد ارزش و ضد اصول غرب عقل زده ، انسان انسانی در مقابل رباتهای انسان نمای کاملا" عاقل ولی بی شعور و در یک کلام اصول و نیات انسانی اردوگاه خیر در برابر حیوانیت و نیات شیطانی اردوگاه شر و حاکمان امروز دنیا  بود . یاد آن عزیزان گرامی باد .

بعد از پایان تصاویر مربوط  به  دیوار برلین نوبت به تسویه حساب و انتقام گرفتن از کشورهای دور و نزدیک به بلوک شرق سابق میرسد که در تز محیرالعقول منسوب به حافظ اسد مبنی بر سیاست یک گام به عقب تجلی می یابد ! لازم به ذکر است که تز مذکور تداعی گر نوشته لنین تحت عنوان یک گام به پیش ، دو گام به عقب میباشد و بدینوسیله میخواهد این مهم را به بیننده القاء کند که این امر غیر مسبوق نبوده و باید تاکتیک ها یا همان فرصت طلبی های مرسوم در پراگماتیسم را شناخت و اجرا نمود ، این در حالی است که در دنیای رقابتی امروز و پروسه بسط و انکشاف راسیونالیسم مرید قدرت ، روز به روز میدان جولان و بکار گیری به اصطلاح تاکتیکها کمتر شده تا جایی که بسرعت به مسئله همه یا هیچ نزدیک میشویم ، یا تسلیم شدن و مرگ یا ایستادگی و مرگ و شاید هم  پیروزی ، یا اصول و ارزشهای اصیل مربوط به قلمرو شعور یا ضد اصول و ارزشهای قلمرو عقل و منطق ، چیزی که حکومت فعلی ایران هم آن را درک نموده و علیرغم غیر اصیل بودن اختلافاتش با غرب ( تضاد بین سرمایه داری ملی با سرمایه داری جهانی جی – 20 ) تئوریسین های جمهوری اسلامی میدانند که تسلیم شدن و شراکتی در کار نیست ( تاکتیک) لذا علیرغم سرمایه دار بودنشان ، استراتژی ایستادن در برابر  سرمایه داری جهانی را انتخاب نموده و امیدوارند از پس ساختن راسیونالیسم ملی در قالب دولت الکترونیک بر بیایند ! بهرحال طبق روایت کارگردان ، بعد از جریانات مربوط به فروپاشی بلوک شرق پروسه تسلیم و منطبق شدن با سیاستهای جناح پیروز جنگ سرد شروع شده و سوریه و لیبی هم ناگزیر از قربانی کردن کارلوس و گروهش که دیگر به آنها نیازی ندارند شده و داستان تا پناهنده شدن کارلوس به سودان ادامه پیدا میکند ، هر چند امروزه و در عمل میبینیم که سوریه و لیبی چندان هم با نظم نوین جهانی مورد ادعای عمو سام و شرکاء ، منطبق نشده اند اما لیبرالیسم غربی در عمل موفق به سرکوب جنبشهای چپ و کمونیست شده و نسل کنونی که تحت عنوان کمونیست و آنارشیست در اروپا فعالیت میکنند ، ظاهرا از شجاعت و انقلابی گری نسلهای قبلی چیز زیادی به ارث نبرده اند ! داستان در سودان ادامه پیدا کرده و پای اداره اطلاعات جمهوری اسلامی هم به میان کشیده میشود که کارگردان زحمت توضیحات بیشتر در مورد اینکه از کارلوس چی میخواستند را به خودش نمی دهد ، هر چند در کل بعید به نظر میرسد با ماهیت ایده ئولوژیکی سران وقت جمهوری اسلامی و نیز برخورداری وسیعی که از منابع نیروی انسانی در مناطق مختلف دنیا مثل لبنان و غیره داشتند ، اینچنین ملاقات هایی صورت گرفته باشد ولی ظاهرا کارگردان در پی جمع کردن ادله بیشتر برای دادگاهی آینده کارلوس بوده تا حداقل بعد از تمام شدن مضحکه دادگاه ، بتوانند او را هم مثل میلوسوویچ و یاسر عرفات و دکتر کیلی و غیره از بین ببرند و سرانجام  بعد از دو دهه تلاش سرویسهای جاسوسی رنگارنگ لیبرالیسم غربی و ناکامی مطلق شان در دستگیری یا ترور کارلوس ، شترچران مزدور ، احمد ترابی طی یک زد و بند با غربیها ، او را در حالی که در بیهوشی بعد از عملیات جراحی بسر میبرد تسلیم دژخیمان سرمایه نموده و برای گرفتن انتقام به فرانسه سرزمین زندانها منتقل میکنند .
توجه : دوستان عزیز ، همچنانکه بزرگان قوم و اهل دل پیش بینی کرده بودند ، روز به روز بر شدت و حساسیت رقابتها در دنیای امروز افزوده شده و در نتیجه انجام کار که هدف و غایت اصلی میباشد با دردسرها و مشکلات بیشتری دست به یقه میشود ، یکی از عرصه هایی که بنا بر تعاریف خوشبینانه اولیه می بایست زمینه انجام آسان و راحت بسیاری از کارها را فراهم میکرد اینترنت میباشد ولی همچنانکه امروزه شاهدیم تقریبا داریم وارد مرحله ای میشویم که دیگر نمی توان کار زیادی از طریق اینترنت انجام داد و راه برگشتی هم متصور نیست ، هدف از نگاشتن کلمات بالا این مسئله میباشد که تا مدتی پیش میتوانستیم فیلمها را روی یکی از سرورها آپلود نموده و در اختیار کاربران قرار دهیم ولی اینک بخاطر سانسور بیش از حد و دفاع از قانون ضد انسانی کپی رایت ، لاجرم باید مدتی طولانی صبر نمود و یا اینکه فایل مورد نظر را چندین بار آپلود نمود تا شاید یکی از آنها از زیر تیغ جراحان سرمایه رد شده و بدست کاربران برسد ، لذا در داونلود فیلم کارلوس اگر با لینکهای خراب مواجه شدید ، سورپرایز نشده و به لینکهای بعدی در زمانهای مختلف سر بزنید تا شاید شانس تان بگیرد و فیلم را داونلود نمایید ! ضمنا زیرنویس ها روی فیلم حک شده و بهتر است با پلایر Kmplayer   فیلم را نگاه کنید و هر یک از لینکهای پایین به تنهایی شامل کل فیلم میشود .

داونلود فایل زیرنویس بصورت جداگانه
farsisubtitle.com/downloads/index.php?act=view&id=26122
داونلود هر سه قسمت فیلم کارلوس از تورنت زیر
isohunt.com/torrent_details/190222965/Carlos+%282010%E2%80%93+%29?tab

    

هیچ نظری موجود نیست: